گاهی دلم تنگ می شه برا خودم
جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ
اینقدر از دوران سلامتیم از اون قبلنام زیاد میگذره که دیگه یادم نمیاد واقعا قبلا چطوری بودم ؟
حتی توی خوابامم هم وسواسم باهامه !
میتونید تصور کنید که بیماریتون در خواب هم شما رو رها نکنه ؟
بایگانی
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱)
- دی ۱۳۹۳ (۱)
- آبان ۱۳۹۳ (۱)
- تیر ۱۳۹۳ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱)
آخرین مطالب
- ۹۴/۰۴/۰۱حالم اصلا خوب نیست
- ۹۴/۰۳/۳۰درد درد درد
- ۹۴/۰۳/۳۰دندون درد
- ۹۴/۰۳/۲۹گاهی دلم تنگ می شه برا خودم
- ۹۴/۰۳/۲۹خدایا این چه مصیبتیه ؟
- ۹۴/۰۳/۲۹خستم از زندگی
- ۹۴/۰۳/۲۸قوز بالای قوز
- ۹۴/۰۳/۲۸درمان نیستی درد نباش
- ۹۴/۰۳/۲۸عنوان لعنتی کشت منو !
- ۹۴/۰۳/۲۸مهمانی نا میمون
پاسخ:
واهمه دارم نمیتونم در جاهای عمومی زیاد حاضر شم
واهمه دارم نمیتونم در جاهای عمومی زیاد حاضر شم
۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۸
عرفان
عرفان
نه واقعا من یکی که نمیتونم تصور کنم !!
چون مثلا اگه یه روز زیاد ورزش کنم یا به هر دلیلی یه جایه بدنم درد کنه دیگه وقتی بخوابم هیچی نمیفهمم !
صبحم که پاشم خوب شدم !
تو خواب چطوری میشه ؟؟؟
پاسخ:
مثلا توی خوابامم زیاد درها رو باز و بسته میکنم و همش هی به دور و برم نگاه میکنم و هی جای همه چیزو عوض میکنم
مثلا توی خوابامم زیاد درها رو باز و بسته میکنم و همش هی به دور و برم نگاه میکنم و هی جای همه چیزو عوض میکنم
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴
عرفان
عرفان
آها فهمیدم ...
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۸
دختر حاجی
دختر حاجی
به هر حال ضروری ترین نیازت الان یه متخصصه
حتمن مراجعه کن به یه متخصص خوب مطمئن باش خیلی خیلی میتونه کمکت کنه
حتمن مراجعه کن به یه متخصص خوب مطمئن باش خیلی خیلی میتونه کمکت کنه
پاسخ:
با همین خود درمانی هم تا مقدار زیادی بهتر شده بودم ولی خونوادم مراعات نمیکن
با همین خود درمانی هم تا مقدار زیادی بهتر شده بودم ولی خونوادم مراعات نمیکن
خب برو پیش یه دکتر
هر زمینه ای یه متخصصی داره
:)